کتاب رک ترین کتاب ممکن قرار نیست درس بدهد. نوشته شده تا شما را به فکر وادارد؛ برای همین، زبانی تند و چنین عنوانی و رویکردی سخت گیرانه دارد. اساساً هدف این کتاب این است که ذهنتان را از تمام چرندیاتی آزاد کنید که نادانسته خودتان را بهشان وابسته کرده اید و از آنها رنج می برید. این چرندیات از طرز فکر درباره خوشحالی گرفته تا آدم های زندگی تان را شامل می شود. این کتاب به هیچ چیز رحم نمی کند!
بچه دار شدن از نظر جامعه
مردم بچه دار می شوند، چون به سنی رسیده اند که از نظر جامعه، بچه دار شدن کار درستی است. مردم بچه دار می شوند، چون ظاهراً استراتژی پایداری برای حفظ ازدواجشان به نظر می رسد، یا چون یکی از دو طرف دلش بچه می خواهد و دلایل دیگر. مردم بچه می آورند تا بچه شان بزرگ شود و آروزهای برباد رفته خودشان را به واقعیت برساند!
یک سؤال قبل از بچه دار شدن
سؤال این است: پدر و مادرها قبل از بچه دار شدن، چقدر درباره ی بچه فکر می کنند؟ اگر انگیزه ی اصلی شان این است: بچه ریزه میزه و بامزه ست و زندگی مون را عوض می کنه، این اصلاً انگیزه خوبی نیست. احتمال زیادی وجود دارد که ابله دیگری به این سیاره اضافه کنند. بچه که خودش هِر را از بِر تشخیص نمی دهد! اگر بچه ها نتوانند فکر کنند، یک نفر پیدا می شود که از این فرصت استفاده کند و آنها را پیرو خودش کند. آن یک نفر احتمالاً به اندازه پدر و مادر برای بچه تره خرد نمی کند. متأسفانه در بیشتر مواقع همین اتفاق می افتد و مردم از محیط و والدین و هوش احساسی رشد نکرده خودشان ایده های بنجل یاد می گیرند و با همین وضعیت وارد جهان می شوند.
آیا والدین باید نابغه باشند؟
معلوم است که نه، من چنین چرتی نگفتم. من می فهمم که پدر و مادرها نیز کارهای خودشان را دارند: رابطه دارند، باید اوضاع مالی را مدیریت کنند و خانه ای دارند که باید کارهایش را انجام دهند. این را هم می فهمم که باید تلویزیون نگاه کنند، درباره سیاست حرف بزنند، چیزهای بیشتری بخرند، برای بچه جا باز کنند، چای بنوشند، جروبحث کنند، با پیری و چین و چروک و ریزش مو و افت فشار خون در صبح ها بجنگند، بازهم چیزهای بیشتری بخرند، پدر و مادر خودشان را راضی نگه دارند، رئیسشان را راضی نگه دارند، همسرشان را راضی نگه دارند، از رویاهایشان دست بکشند، ناچیزی جهان را بپذیرند و غیره و غیره. بله، دارم با طعنه می گویم.
حتماً بخوانید: تربیت صحیح فرزند؛ برای ساختن یک بچه، اول باید خود را بسازید
در آخر
این بخش بسیار کوچکی از کتاب رک ترین کتاب ممکن بود که شما مطالعه کردید. امیدواریم همین اشاره کوچک ما بتوانند انگیزه ای برای مطالعه کامل این کتاب را ایجاد کند.